زنان و مردان زیادی در سرتاسر دنیا از افسردگی و اثرات نامطلوب آن رنج میبرند. مشاوره روانشناسی خانواده این موضوع را مطرح میکند که ارتباط افسردگی و رابطهی جنسی یک ارتباط دو طرفه است و این دو متغیر بر یکدیگر تأثیر میگذارند. زمانی که یکی از طرفین در یک رابطه دچار افسسردگی شده باشد، رابطه آنقدر آسیب میبیند که میتوان گفت بقای آن با مشکل جدی مواجه خواهد شد.
از این نکته نگذریم که خودِ ازدواج کردن هم امکان ابتلا به افسردگی را افزایش میدهد. از هر 10 عروس، 1 نفر به افسردگی پس از ازدواج دچار میشود و بیش از نیمی از مردان و زنانی که ازدواجی ناموفق دارند، در معرض افسردگی هستند. شاید علت این مسئله، مشکلات ازدواج باشد. برخی از متخصصان نیز بر این باورند که پشت مشکلات و دغدغههایی که برای ازدواج وجود دارد، نوعی افسردگی تشخیص داده نشده، پنهان است.
ادامه مطلب ...
اگر در یک اصل به نام اصل تقویت ، یک طرف قضیه محرک و طرف دیگر پاسخ این قضیه باشد، رابطه بین محرک و پاسخ زمانی تقویت میشود که وارد عمل شود و حالت خوشایند به دنبال آورد. اگر این واسطه خوشایند به دنبال نیاید رابطه تضعیف خواهد شد. ثراندایک این قانون را تحت عنوان اثر پاداش تحلیل میکند. ثراندایک اولین آزمایشاتش را روی حیوانات انجام داد. کار او بسیار ساده بود ، بدین ترتیب که گربههای گرسنه را در جعبههایی نگه میداشت و مقداری غذا در بیرون از جعبه میگذاشت ، جعبهها طوری ساخته شده بودند که با یک عمل مکانیکی باز میشدند.
در یکی از جعبهها گربه میبایستی اهرامی را فشار میداد، در جعبه دیگر میبایستی حلقه یک طناب را میکشید و همینطور جعبههای دیگر که هر یک به نحوی باز میشد. در هر جعبه ، سرعت یادگیریعبارت بود از زمان صرف شده برای خروج گربه از آن ، ثراندایک با در نظر گرفتن گربههای مورد آزمایش خود ، به این نتیجه رسید که یادگیری آنها بسیار مکانیکی است و کمتر نشانهای از هوش و استدلال در بردارد. وقتی حیوان در حال یادگیری پاسخ است خطاهای زیادی مرتکب میشود اما این خطاها نه به حافظه سپرده میشوند و نه تکرار میشوند . هر اندازه یک خطا بیشتر تکرار شود به همان اندازه کمتر شانس خواهد داشت که دوباره ظاهر شود. ثراندایک از نقش عامل دیگری نیز کمک گرفته و آن اثر پاداش است.
او معتقد بود وقتی ارتباط A-B برقرار میشود و گربه به غذا دست مییابد، اثر غذا (پاداش) این است که ارتباط A-B را تقویت میکند. وقتی گریه حلقه طناب را میکشد، غذا به دنبال میآید. این کار گربه را بیشتر آماده میکند تا حلقه را دوباره بکشد یا آن را زودتر بکشد. از طرف دیگر اگر ارتباط A-C برقرار شد، پاداش وجود نخواهد داشت و ارتباط تقویت نخواهد شد. بنابراین ، با تکرار تلاشها A-B محکمتر میشود. قانون اثر ثراندیک میگوید: رابطه محرک – پاسخ زمانی تقویت میشود که وارد عمل شود و حالت خوشایند به دنبال آورد و اگر این رابطه حالت خوشایند به دنبال نیاورد تضعیف خواهد شد.
تعاریف مختلفی از شخصیت در مبحث روانشناسی شخصیت ارائه شده است که هر یک بر وجهی از شخصیت تأکید کردهاند. هیلگارد (Hilgard) شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوههای تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین میکند» تعریف کرده است در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد میشوند» تعریف میکنند.
شخصیت (Personality) از ریشه لاتین (Persona) که به معنی «نقاب و ماسک» است گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم بر چهره میگذاشتند و این تعبیر تلویحا به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهره خود میزند تا وجه تمایز (تفاوت) او از دیگران باشد». البته به طور کلی درباره نظریه هایی که در این حوزه وجود دارد، در مقاله ی نظریه های شخصیت به تفصیل صحبت کرده ایم
در سه ربع اول قرن حاضر درباره شخصیت نظریههای متعدد و گوناگون آورده شده است. بطوری که تعاریف مختلفی برای شخصیت ارائه شده است که ناشی از گوناگونی این نظریههاست که صاحبانشان نظرات متفاوتی از چگونگی تشکیل و تحول شخصیت و مفاهیم انگیزشی رفتار آدمی دارند. نظریههای مربوط به شخصیت هر چند که باهم فرق دارند، در مواردی و در اصولی نزدیک به یکدیگرند و تا حدی همانند هستند. از این رو چنین به نظر میرسد که میتوان آنها را با توجه عامل یا عواملی که در هر کدام مهمتر از عوامل دیگر پنداشته شدهاند، طبقه بندی کرد. ولی لازم است خاطرنشان سازیم که هیچ طبقه بندیی ، به خصوص در مورد نظریههای مربوط به شخصیت ، نمیتواند خالی از عیب و نقص باشد و قطعی محسوب شود. نظریهای که به یک اعتبار در طبقهای آمده است، ممکن است به اعتباری دیگر در طبقهای دیگر قرار گیرد و این خود دلیل اختلاف طبقه بندیهایی است که تاکنون صورت گرفته است. ما در مقاله نظریه های شخصیت به این علم خواهیم پرداخت.
نگاه اجمالی
یکی از جنبههای بسیار مهم و با اهمیت نظریات شخصیت (Personality Theoris) تصور یا برداشتی از ماهیت انسان است که بوسیله هر نظریه پرداز مطرح میشود. هر نظریه پرداز برداشتی از ماهیت انسان دارد که به تعدادی از سوالهای بنیادی مربوط به سرشت انسان مربوط میشود. (این سوالها همیشه وجود داشته و خواهند داشت). دیگران (شعرا ، فلاسفه ، هنرمندان و …) همواره به بیانی دیگر به این سوالها پاسخ میدهند و در کنار آن نظریه پردازان شخصیت نیز به این مباحث جدل برانگیز پرداختهاند.
این سوالهای بنیادی را میتوان حول شش موضوعی بنیادی « اراده آزاد یا جبرگرایی ، وراثت محیط ، گذشته یا حال ، بی همتایی یا جهان شمولی ، تعادل جویی یا رشد و خوش بینی یا بدبینی » جمع کرد. این موضوعات چارچوبهایی هستند که به کمک آنها نظریه پردازان خودشان و دیگران را ادراک (Perception) میکنند و بر اساس آنها نظریههای خود را بنا مینهند.
اراده آزاد یا جبرگرایی
اولین موضوع اساسی که به برداشتی از ماهیت انسان مربوط میشود، اختلاف نظر پایدار بین اراده (اختیار) یا جبرگرایی (Free Will or Determinism) است.
ادامه مطلب ...